روانشناسی

روانشناسی

وبلاگ روانشناسی عمومی
روانشناسی

روانشناسی

وبلاگ روانشناسی عمومی

محبوب نمایشی من (شخصیت هیستریونیک)

اگر بخواهیم در یک نگاه به ویژگی های شخصیت نمایشی اشاره کنیم می توان گفت:

  • در موقعیت هایی که در مرکز توجه قرار ندارد، راحت نیست
  • غالبا از نظر جنسی برای دیگران اغوا کننده و تحریک کننده است.
  • تمایل به رفتار های سطحی دارد که به سرعت نیز تغییر می یابد.
  • از ظاهر خود برای جلب توجه دیگران استفاده می کند.
  • صحبت های او احساس برانگیز و فاقد جزئیات بسیار است.
  • رفتار های او غالبا نمایشی و اغراق آمیز است.
  • بسیار تلقین پذیر است.
  • فرد نمایشی روابط اش را بیشتر از آنچه که هست صمیمانه و پرشور ارزیابی می کند.
آیا این ویژگی ها شما را به یاد محبوب کنونی خود یا محبوبی که قبلا داشته اید نمی اندازد؟
اصلا احساس کرده اید که وقتی با چنین فردی هستید، که اظهار نظر ها، افکار و رفتار های او عمق و مفهوم چندانی برخوردار نیست؟
آیا محبوب شما غالبا احساس نیاز می کند که در مرکز توجه جمع قرار گیرد؟
زندگی با فرد نمایشی سرگرم کننده اما خسته کننده، هیجان انگیز اما سطحی است.

از شما دعوت میکنم داستان زیر را که نمونه ای از رابطه با یک فرد نمایشی می باشد توجه کنید


 " داستان رابرت"
من باید از همان اول به حرف دوستانم که به من توصیه می کردند با
سوزان که یک مانکن بود، وارد رابطه عاطفی نشوم، گوش می کردم. من با سوزان در یک مهمانی شبانه آشنا شدم و هنوز هم نمی دانم که، چرا فکر کردم که رابطه با او می تواند برای من سودمند باشد. تنها چیزی که می دانم این است که اولین برخوردم با او لحظه نفس گیری بود. او دارای قد بلند، موهایی مشکی و تناسب اندامی مثال زدنی بود. من آن شب خیلی خوش بودم و علی رغم مردهای زیادی که در آن مهمانی وجود داشت، سوزان به سمت من آمد و بیشتر وقت آن مهمانی را با من گذراند. من هنگام جدا شدن از او.. شماره تلفن خودم را به او دادم و او نیز شماره تلفن خود را به من داد. من هیچ وقت فکر نمیکردم او به من تلفن کند و خودم نیز قصد نداشتم به او تلفن کنم.من در یک مرکز اقتصادی مشغول به کار بودم و درآمد خوبی داشتم. من فردی اجتماعی و دارای دوستان زیادی بودم.

من در ان زمان با چند دختر دیگر در حد عادی رابطه داشتم که همه انها از نظر فرهنگی و ارزشی در حد و اندازههای خودم بودند، اما از انجایی که من با دوستان همجنس خودم بسیار خوش بودم، هیچ گاه به برقراری یک رابطه عاطفی جئی با هیچ کدام از آنها فکر نکرده بودم و همواره به خودم می گفتم که در این کار نباید عجله کرد و به وقت خودش پیش خواهد امد.


چند روز بعد سوزان به من تلفن کرد و من قبول کردم که یکدیگر را ببینیم. آن شب ما در داخل یک رستوران یکدیگر را ملاقات کردیم. آن شب او مانند اولین باری که او را دیده بودم لباس تنگ و تحریک کننده ای به تن داشت و بسیار زیبا به نطر می رسید. او دختر محجوبی نبود و حتی به من کمک کرد که با راحتی بیشتری با او حرف بزنم. او به سرعت به من اعتماد کرد و همه چیز را در مورد زندگی اش، خانواده اش، آرزو ها، امیدها و اهداف آینده اش با من در میان گذاشت. او گفت که دوست دارد ازدواج کند . بچه دار شود. آن شب من آنچنان مجذوب زیبایی او شده بودم که اصلا به فکرم نرسید که چه زود همه چیز رنگ جدی به خودش گرفت!


ان شب را ما با هم گذراندیم، به طورری که متوجه شدم او برخلاف بسیاری از دختر ها هیچ منع و محدودیتی در زمینه رابطه جنسی برای خودش قایل نیست. با اینکه آن شب به من بسیار خوش گذشت، اما باورم نمی شد که بار دیگر با سوزان دیداری داشته باشم. زیرا فکر می کردم او آن دختری نیست که من به دنبال ازدواج با او هستم.


با وجود اینکه می دانستم ایجاد رابطه با سوزان تصمیم خوبی نیست، اما جاذبه او برای من چنان شدید بود که این بار من به او تلفن کردم و به زودی علاقه شدیدی میان ما به وجود آمد. کار غیر عاقلانه دیگری که کردم این بود که در آن زمان دوستانم را در جریان رابطه ام با سوزان نگذاشتم. چون میدانستم آنها با شناختی که قبلا از سوزان داشتند از اینکه من با او وارد رابطه عاطفی شده ام، احساس تاسف می کردند. البته خودم نیز می دانستم که من و او برای هم ساخته نشده ایم، اما سوزان بر خلاف من مطمئن بود که ما می توانیم زوج خوبی برای هم باشیم. از آن پس او مانند یک مانکن لباس می پوشید و پی در پی لباس های جدیدی می خرید و آن را برای من به نمایش می گذاشت. از آنجایی که رابطه جنسی با او بسیار خشنود کننده بود، من بیشتر اوقاتم را با او می گذراندم.


سوزان اصرار داشت که او را به دوستانم معرفی کنم تا بتواند در جمع آنها حضور یابد. یک شب من تصمیم گرفتم او را به یکی از این میهمانی ها در خانه یکی از دوستانم ببرم. او آن شب برخلاف میل باطنی من با آرایشی غلیظ ولباسی بسیار تحریک کننده در آن میهمانی حاضر شد. آن شب با آنکه همه دوستان از دیدن اوبا آن ظاهر جنسی تحریک کننده، شگفت زده شده بودند، حفظ ظاهر کرده و با او مودبانه و محترمانه برخورد کردند، اما سوزان تا این حد متوقف نشد. او خیلی زود به گونه ای ناخوشایند با همه بسیار خودمانی شد، به طوری که به مذاق دوستانم به ویژه دخترانی که همراه آنها بودند، هیچ خوش نیامد.


هنگامی که من(رابرت) و سوزان در رستوران یا در مکانی عمومی حضور داشتیم، او چنان بلند حرف می زد که توجه همه به سوی او جلب می شد. یکبار در یک کنسرت به سمت یک دندانپزشک دویده و دست در گردن او انداخت و او را به من به عنوان "دوست عزیزم" معرفی کرد. من خیلی خجالت زده شدم، اما زیاد تعجب نکردم؛ زیرا او عادت داشت از نظر فیزیکی خودش را به دیگران به ویژه افراد با نفوذ بسیار نزدیک کند.


من از شغل او نفرت داشتم و از اینکه لباس های آنچنانی می پوشید و  در برابر چشمان دیگران نمایش می دهد، رنج می بردم، اما به من اطمینان خاطر می دادکه این فقط یک شغل است و فقط به خاطر در آمد قابل توجهی که دارد به آن ادامه می دهد. من از رفتار های عاشقانه او بسیار خوشم می امد، اما اگر در مورد موضوعی مهم مثل سیاست و یا دیگر مباحث روز با او حرف می زدم، او از همراهی با من طفره می رفت. او فاقد یک عقیده یا نقطه نظر معنی داری درباره زندگی و اصول و ارزش های آن بود، اما در مورد لباس و آرایش می توانست ساعت ها حرف بزند. گاهی مواقع او به طور اتفاقی چیزی در مورد مذهب یا سیاست بر زبان می آورد آنگاه که من با نظر او مخالفت می کردم، او در مقام دفاع بر نمی آمد، در واقع چیزی برای گفتن نداشت.


دوستان من نسبت به رابطه من با سوزان به شدت معترض بودند. به طوری که آنها از دعوت سوزان به میهمانی شان اجتناب می کردند و من همواره مجبور بودم در مورد اینکه چرا او را به میهمانی دوستانم نمی برم، به او دروغ بگویم. دیگر زندگی با سوزان خسته کننده شده بود. من به نقطه ای رسیده بودم که دیگر نمی توانستم به رابطه با او ادامه دهم، تا اینکه یک روز به او گفتم که می خواهم رابطه ام را با او قطع کنم. البته او بسیار عصبانی شد و حتی به من گفت رفتار خود را اصلاح خواهد کرد، اما خوشبختانه من بر روی حرفم ایستادم و قاطعانه از رابطه با او خارج شدم. البته من چندان هم از قطع رابطه با او خوشحال نبودم. زیرا با جدا شدن از سوزان لحظه های هیجان انگیز من نیز پایان رسیده بود. اکنون من با دختری عادی شغل و اخلاق و رفتاری عادی دارد، سرگرم برنامه ریزی برای آینده خودمان هستیم.


ویژگی افراد دارای شخصیت نمایشی


آیا تا به حال "طبل تو خالی" شنیده اید. این اصطلاح به خوبی در مورد شخصیت نمایشی صدق می کند. افراد دارای این شخصیت سر و صدای زیاد و محتوای درونی اندکی دارند. آنچه شما در شخصیت نمایشی مشاهده خواهید کرد، هیجانی بودن آنهاست و اینکه می خواهند در مرکز توجه قرار داشته باشند. آنها هنگامی که در جمعی حاضر می شوند می خواهند در مرکز توجه قرار داشته باشند. آنها هنگامی که در جمعی حاضر می شوند می خواهند مطمئن شوند که در مرکز توجه قرار دارند و اگر احساس کنند توجه لازم را از سوی جمع دریافت نداشته اند، به شدت عصبانی خواهند شد. آنها همچنان که گفته شد از شور هیجانی بالایی برخوردار هستند و تا وقتی که احساس کنند توجه لازم را دریافت می دارند، احساس بسیار خوبی دارند.


همه افراد نمایشی تا حدی ظاهر و رفتاری غیر متعارف دارند. منظورما ناین است که آنها نسبت به ظاهر خود حساسیت ویژه ای دارند و لباس های تحریک کننده ای بر تن می کنند تا بدین وسیله توجه دیگران به سوی آنها جلب شود. بنابراین، می توان گفت که آنها غالب اوقات خود را در فروشگاه های لباس و آرایشگاه ها می گذرانند. آنها به دقت ظاهر دیگران را زیر نظر دارند و همواره می خواهند مطمئن شوند که همه از نظر ظاهر او را بهتر از دیگران ارزیابی می کنند.


افراد هیستریونیک همواره در جستجوی توجه و تحسین و تمجید هستند اگر چنین چیزی برای شان مهیا نباشد، تمام تلاش خود را می کنند  تا آن را ایجاد کنند. این گونه افراد عاشق میهمانی هستند، تا به گونه ای خود را به نمایش گذاشته و با انجام برخی رفتارهای غیر متعارف توجه همه را به سوی خود جلب کنند. افراد نمایشی گویا مناسب برای بازی در صحنه تئاتر هستند. رفتار آنها اغراق آمیز، دیدگاه های آنها افراطی و ظاهرشان پر از زرق و برق است. به طوری که در هر جمعی به طور ناخواسته توجه هر کسی را به خود جلب می کنند.


ظاهر و رفتار های یک فرد نمایشی، در واقع حکایت از نیاز شدید او به توجه دیگران دارد. مشکلی که در این جا وجود دارد این است که ظاهر و رفتار های تجریک کننده و توجه برانگیز یک فرد نمایشی، در واقع حکایت از نیاز شدید او به توجه دیگران دارد. مشکلی که در این جا وجود دارد این است که ظاهر و رفتار های تحریک کننده و توجه برانگیز یک فرد نمایشی تنها به منظور جلب توجه نامزد یا  همسرش نیست، بلکه او قصد دارد که توجه هر فردی را به خودش جلب کند. چنان که آنها غالبا با هر فردی البته به منظور جلب توجه به سرعت خودمانی می شوند و شروع به "بگو بخند" می کنند. به نظر آنها ظاهر تحریک کننده و بگو و بخند با دیگران بهترین شیوه برای جلب توجه دیگران " اگر چه به ظور موقت" است.


رابطه عاشقانه برای شخصیت نمایشی یک نوع بازی به شمار می رود. آنها عمیقا شیفته رابطه عاطفی هستند ( هرچند رابطه آنها با دیگران معمولا سطحی است) و همواره از طریق عینکی با رنگ گل سرخ به آن نگاه می کنند. به همین دلیل آنها به سرعت و عمیقا عاشق می شوند. در واقع آنها تصویری افسانه ای از عشق در ذهن خود دارند که به نظر دیگران بسیار کودکانه وحتی احمقانه جلوه می کند.


احساس صمیمیت سریع با دیگران و پیشروی در آن از ویژگی های یک شخصیت نمایشی به شمار می رود. همیچنین آنها دوست دارند به دیگران نشان دهند که با افراد مشهوری در ارتباط هستند. البته این نیزاز دیگر شیوه های آنها به منظور جلب توجه است. در واقع، می توان گفت که از نطر آنها رابطه ابزاری است که آنها از طریق آن توجه مورد نیاز خود را از محیط دریافت می دارند.

شخصیت های نمایشی در صحنه های نمایشی تئاتر و سینما بسیار خوب عمل می کنند. آنها در زندگی واقعی نیز بازیگرهای خوبی هستند و در هر لحظه می توانند نقش لازم را به خوبی ایفا کنند. چنین چیزی را می توان در شیوه سخن گفتن و نحوه رفتار نمایشی آنها مشاهده کرد. آنها به منظور جلب توجه و اطمینان از دیگران بدون آنکه متوجه باشند، مانند یک آفتاب پرست به رنگ محیطی که در آن قرار دارند در می آیند. جرف های آنها در عین نمایشی بودن، غالبا سطحی و فاقد محتواست. وقتی که به حضور نمایشی و سطحی آنها در روابط شان با دیگران فکر کنیم، در آن هنگام می توان درک کرد که تا چه حد حفظ روابط به مدت طولانی برای آنها دشوار است. بسیاری از هنر پیشه های هالیوود، دارای شخصیت های نمایشی هستند و به همین دلیل در میان آنها ازدواج ها و طلاق های پی در پی بسیار شایع است و فقط تعداد اندکی از آنها هستند که دارای ازدواجی طولانی مدت باشند. چنان که امروزه این طور مرسوم شده است که آنها با هر فیلم تازه ای که بازی می کنند، از همسر قبلی خود جدا می شوند و با هم بازی اخیر خود ازدواج  می کنند. چنان که می بینید شخصیت های نمایشی نیاز شدیدی دارند که هر بار از سوی افراد تازه مورد تحسین و تمجید قرار گیرند و به همین دلیل، بودن با یک فرد به طور طولانی برای شان خسته کننده به نظر می رسد.


در نهایت باید گفت فرد هیستریونیک یا نمایشی، به ندرت دارای افکار و نقطه نظرات شخصی است. او در تمام زندگی فقط در پی آن است که چگونه دل دیگران را به دست آورد، نمی تواند افکار و اعتقادات خاصی برای خود داشته باشد. در واقع او به گونه ای که او را نزد دیگران دوست داشتنی تر کند، فکر می کندو به همین جهت او بسیار تلقین پذیر است و به سادگی تغییر عقیده می دهد. این گونه افراد به سرعت به دیگران اعتماد می کنند و با کمترین شواهد به حرف های آنها ایمان می آورند. آنها غالبا عقاید دیگران را به عنوان عقاید خود به زبان می آورند و به همین جهت در دفاع از عقاید خود به مشکل بر می خورند. به همین جهت، اگر به شدت و به طور جدی عقاید آنها مورد نقد قرار گیرد، آن را پذیرفته و به سرعت تغییر عقیده می دهند.


 و در نهایت از شما دعوت میکنم به فایل صوتی کارگاه 2 ساعته درباره شخصیت نمایشی از لینک زیر گوش فرا دهید

برای دانلود رایگان قسمت اول کلیک کنید.

برای دانلود رایگان قسمت دوم کلیک کنید.

نظرات 2 + ارسال نظر
محسن رضایی شنبه 24 فروردین 1398 ساعت 13:54

سلام. وبلاگ شما را خریدارم. اگه تمایل داری داخل تلگرام بم پیام بده

دکتر روانشناس شنبه 29 اردیبهشت 1397 ساعت 02:21 http://www.DrRavanshenas.com

ممنون از شما بابت فایل

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد